گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 43
عصمت کتاب مقدس- 1







محمدابراهیم الشربینی صقر ترجمه: رضا عباسپور اشاره: تا کنون خوانندگان عزیز موعود، در خلال شماره هاي متعدد مجله که
بحث مسیحیت صهیونیستی پرداخته است به تاریخچه و کلیاتی از اعتقادات و مبانی فکري این گروه آشنا شده اند، از این پس تلاش
خواهیم کرد که با تفصیل بیشتري مهمترین مبانی اعتقادي مسیحیان صهیونیست را مورد بررسی قرار دهیم تا خوانندگان عزیز به
شناخت عمیق تري نسبت به جریان یادشده دست یابند. یکی از مهمترین مبانی عقیدتی بنیادگرایان مسیحی، عصمت یا خطاناپذیري
کتاب مقدس است، و بر همین اساس معتقدند، همه آنچه در کتاب مقدس آمده است، کلمه به کلمه، به همان صورتی که در این
عصمت حرف به حرف متون » . کتاب آمده و بدون هیچ تأویلی محقق خواهد شد. مقالۀ حاضر به بررسی این موضوع پرداخته است
از جمله اعتقادات مهم و اساسی جنبش مسیحیان بنیادگراي آمریکایی است. آنها معتقدند: کتاب مقدس (عهد قدیم « کتاب مقدس
و عهد جدید) کلام خداوند است که از هر عیب و نقصی به دور است و به هیچ وجه تحریف یا نقد نشده است. این کتاب یکی از
منابع عظیمی است که فرد را در تمام جنبه هاي زندگی اش یاري می کند. به این دلیل است که تفسیر حرف به حرف متون کتاب
مقدس را بر خود لازم دانسته و اجازه نمی دهند کسی آنها را تأویل کند. دکتر محمد عمّاره در کتاب خود به نام الأصولیۀ بین
الغرب و الإسلام می نویسد: نگرش فکري تفسیر حرف به حرف انجیل و هر متن دینی به ارث گذاشته شده، عامل تشخیص این
جنبش بنیادگرا از دیگر جنبشها است. عدم پذیرش تأویلات گوناگون براي هر قسمتی از متون اگر چه همانگونه که اکنون مرسوم
است، آنان به عنوان موسیقیهاي روحانی و اسرار صوفی گري تعبیر شده باشند و از سرگیري بررسیها و مطالعات نقادانه اي که بر
انجیل و کتاب مقدس نگاشته شده است از دیگر مشخصه هاي این جنبش است 1. مسیحیان بنیادگرا این متون را مقدس دانسته و
آنها را داراي قدرت برتر می دانند، مطلبی را که به آن یقین داشته امّا مخالف متون کتاب مقدس است، نپذیرفته و ردّ می کنند. در
این رابطه دکتر عبداللَّه برکات در کتاب خود به نام مفهوم الأصولیۀ الإسلامیۀ عند الغربیین می نویسد: مسیحیان بنیادگرا متون انجیل
را داراي قدرتی برتر می دانند و به عصمت حرف به حرف کتاب مقدس معتقدند... هر آنچه را که مخالف این متون باشد اگر چه
که واقعیت داشته باشد و براي آنها ایجاد علم و یقین کند رد می کنند. 2 این اعتقادات با ظهور مذهب کاتولیک و سیطره اش بر
عقل اروپایی که به تبع آن حق فهم، تفسیر و تأویل کتاب مقدس منحصر به کشیشهاي کلیسا شد به وجود آمد. در این زمان
است که جنبش اصلاحی پروتستان با این حرکت به مقابله برمی خیزد. ایجاد حق قرائت و تفسیر کتاب مقدس براي هر مؤمنی از
مهم ترین اصول آنان در این تقابل بود. به این معنی که: حق هر فردي است که متون کتاب مقدس را بدون هیچ وسیله اي یا حتی
وساطت کشیشی بخواند و بفهمد. از لحاظ دینی و اخلاقی قرائت، تفسیر و تأویل کتاب مقدس به هر صورتی که باشد جایز است.
اگر چه که عقلها به حسب درجه فهم متون و درك آنها مختلف باشند، پس هیچ قید و بندي بر آزادي فرد در قرائت و فهم کتاب
مقدس نیست و هر فردي دنبال چیزي است که عقلش به او دستور می دهد. 3 این بدان معناست که جنبش اصلاح انجیلی پروتستان
و پیروانش به آن پرداخته بودند، کشیشهاي مخصوصی را که واسطه عبادت هر فرد با خدا می شدند انکار « مارتین لوتر » و چیزي که
کرد و این امر منجر به امکان اتصال و ایجاد ارتباط با خداوند بدون هیچ واسطه اي گردید. به همین دلیل بنیادگرایانی همچون دکتر
صفحه 41 از 66
عماره می گویند: ادعا می کنند به طور مستقیم از خداوند باخبر می شوند. 4 دکتر فایز فارس در کتابش به نام أضواء علی الإصلاح
الإنجیلی، این نگرش را چنین تبیین می کند. این مطلب از میان اصول والایی بود که مارتین لوتر و پس از آن، رهبران جنبش
اصلاح انجیلی به آن معتقد بودند: حق هر مؤمنی است که بدون واسطه با خدایش ارتباط برقرار کند، مسیح(ع) تمام مؤمنان را
پادشاه و کشیشی براي خداوند قرار داد، هر کسی که توبه صادقانه اي کند و در درگاه خداوندي به گناهانش اعتراف کند، خداوند
او را خواهد بخشید بدون اینکه نیازي به واسطه اي از جنس بشر داشته باشد، براي هر انسانی دستیابی به رحمت خداوندي توسط
تنها واسطه و شفیع یعنی یسوع مسیح امکان خواهد داشت... و برترین راه براي اتصال به خدا نماز و رسیدن شخصی به اوست. 5 این
آزادي در فهم متون منجر به ترك و انکار روشهاي تفسیري سنتی که مذهب کاتولیک به آنها معتقد بود گردید. فهم شخصی متون
و تفسیر معانی آن به صورت روان و بدون واسطه، بی هیچ قید و بندي و یا تأویلی از طرف کشیشها در مذهب پروتستان شایع
در کتاب خود به نام البعث العالمی العظیم در سال 1621 میلادي تفسیرهاي دروغین قدیس آگوستین را به شکل « فهنري فنش »، شد
« کنیسه خداوند » قاطعانه اي رد کرد، وي بر فهم ظاهري متون اصرار داشت، به همین دلیل است که به نظر او اسراییل جدید به معناي
« صهیون »،« یهود » و « اسراییل » نیست، بلکه همان اسراییلی است که از صلب یعقوب به وجود آمده است. وي می گوید: واژه هاي
در کتاب مقدس به معناي اسراییل روحانی یا کنیسه خداوندي نیست که مسیحیان یا یهود و یا هر دو، آن را پدید آورده « قدس » و
باشند. بلکه این همان اسراییلی است که از صلب یعقوب تشکیل شده است، و این خود دلیل بازگشت قبیله اي و اجتماعی آنها به
سرزمینهاي قدیمی شان و پیروزي آنها بر دشمنانشان است. تفسیرهایی شبیه به این جایز نیست. 6 از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم
که: 1. مسیحیان بنیادگرا معتقد به عصمت خطاناپذیري کتاب مقدس هستند و به این اعتبار، آن را تنها منبعی می دانند که می توان
در امور زندگی به آن مراجعه کرد. همچنین آن را مقدس شمرده و به هیچ کس اجازه نمی دهند که آن را تحریف و یا نقد کند.
2. مسیحیان بنیادگرا معتقدند به ناچار باید حرف به حرف کتاب مقدس تفسیر شده و از هرگونه تأویل اجتناب شود. این نقطه را،
نقطه آغاز پیدایش آرزوهاي بزرگ صهیونیست در بازگشت به فلسطین و تملک آن سرزمین می دانم. به این دلیل که عصمت
حرف به حرف در اعتقادات بنیادگرایان به معناي تأویل متون کتاب مقدس است و این مطلب منجر به قبول و پذیرش معانی ساده
که در کتاب مقدس آمده « اسراییل » و ظاهري کتاب مقدس که خواننده با آنها مواجه می گردد می شود. براي مثال منظور از واژه
است که از صلب یعقوب تشکیل شد. در نتیجه این معنا به « اسراییلی » است در یک تفسیر حرف به حرف، ساده و ظاهري، همان
ذهن خواننده متبادر می شود که اسراییل جدید کنونی همان اسراییل قدیمی در کتاب مقدس است و این مطلب دلالت بر حق امت
اسراییل براي بازگشت به سرزمین مقدس از نیل تا فرات و پیروزي بر دشمنانشان آنگونه که در کتاب مقدس آمده است می
کند. اما تفسیر دروغین، چیزي است که مذهب کاتولیک بسیار به آن پرداخته است. به عنوان مثال، آنها می گویند که اسراییل در
کتاب مقدس به معناي اسراییل روحانی و معنوي یا کنیسه خداوند است که مسیحیان یا یهود و یا هر دو با هم آن را تأسیس کرده
اند. از اینجاست که براي ما آشکار می شود که اعتقاد عصمت حرف به حرف به کتاب مقدس، شیرینیهاي زیادي را براي
صهیونیسم پدید می آورد. 3. مسیحیان بنیادگرا قدرت برتر و تقدسی را که براي متون انجیلی قائلند به اشخاص نیز سرایت می
دهند. آنها ادعا می کنند که به طور مستقیم از خداوند آگاه می شوند. معناي آن این است که حتی به عصمت اشخاص نیز
معتقدند. دیدگاه اسلام درباره عصمت کتاب مقدس کتابهایی که از طرف خداوند و به وسیله وحی به انبیا(ع) نازل شده است از
خطا و اشتباه به دور است؛ چرا که کلام، کلام خداوند است و در کلام خداوندي خطا، اشتباه و یا تناقضی وجود ندارد، این کلام
انسانهاست که در آن خطا و تناقض دیده می شود. کتابهایی که خداوند بزرگ بر رسولانش نازل کرد و محمد(ص) امین مردم
را به آن آگاهی داد. قرآن کریم، انجیل، تورات و زبور است، قرآن کریم خبر از تحریف کتابهاي ادیان پیشین داده، می فرماید:
فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیۀ یحرّفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممّا ذکّروا به ولاتزال تطلّع علی خائنۀ منهم
صفحه 42 از 66
إلاّ قلیلًا منهم فاعف عنهم و اصفح إنّ الله یحبّ المحسنین. 7 پس به سزاي پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت
گرداندیم، به طوري که کلمات را از مواضع خود تحریف می کنند و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشی
سپردند و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه می شوي، مگر شماري اندك از ایشان که خیانت کار نیستند پس از آنان در گذر و
چشم پوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست می دارد. برخی از آیات قرآن کریم اهل کتاب را در تمسک به کتاب مقدس مورد
نکوهش قرار می دهد: یا أهل الکتاب لم تلبسون الحقّ بالباطل و تکتمون الحقّ و أنتم تعلمون. 8 اي اهل کتاب چرا حق را به باطل
درمی آمیزید و حقیقت را کتمان می کنید با اینکه خود می دانید. اما چنانکه گفته شد، مسیحیان بنیادگرا معتقد به عصمت کتاب
مقدس از خطا و اشتباه اند و به هیچ کس اجازه نقد یا تحریف آن را نمی دهند. در مقام رد این نظریه می گوییم: کتابی که به
طریق وحی نازل می شود و ادعاي عصمت آن از خطا و اشتباه می رود باید داراي دو شرط باشد. دلایل صحت سند کتاب و دلایل
صحت متن آن، این دو شرط هم، جز در قرآن در کتاب دیگري وجود ندارد. پس عصمت کتاب مقدس امري بی دلیل است. براي
اثبات این ادعا هر کدام از این دو دلیل را به صورت مشروح بیان می کنیم. 1. دلایل صحت سند این اولین امري است که عدم
عصمت کتاب مقدس را از خطا و اشتباه ثابت می کند. دکتر عبداللَّه برکات دلایل صحت سند کتابی که از طرف خداوند وحی
شده است را به طور اجمال اینگونه بیان می کند: 1. یقین به انتساب کتاب به رسول و دریافت آن از ناحیه خداوند متعال به وسیله
وحی؛ 2. پذیرش آن توسط همه مردم؛ 3. وجود عوامل فراوانی بر حفظ آن؛ 4. وجود شروط فراوان نقل و تواتر در آن. 9 به ترتیب
به شرح دلایل بالا می پردازیم: دلیل اول: کتابی که به رسول خدا نازل می شود ناگزیر باید از ناحیه خداوند به وسیله وحی باشد:
اصل در سند کتابی که از طریق وحی نازل می شود این است که رسول خدا آنچه را که به او وحی می شود به مردمان ابلاغ کند.
یعنی حضرت موسی(ع) تورات، حضرت عیسی(ع) انجیل و حضرت محمد(ص) قرآن کریم را به مردم ابلاغ کند. این بدان معنی
است که کتاب به یقین باید از ناحیه خداوند بر رسولش نازل شده باشد. وظیفه رسول هم رساندن پیام خدا است، بدون اینکه چیزي
از آن را کم کرده و یا به آن بیفزاید. پس کتاب، تنها وحی صادق از طرف خداست نه الهام و یا رؤیا و یا هر چیز دیگر. خداوند
می فرماید: قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحی إلی أنّما إلهکم إله واحد فمن کان یرجو لقاء ربّه فلیعمل عملًا صالحاً ولا یشرك بعبادة ربّه
أحداً. 10 بگو: من هم مثل شما بشري هستم ولی به من وحی می شود که خداي شما خداي یگانه است. پس هر کس به لقاي
پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد. و نیز می فرماید: یا أیّها
الرّسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس إنّ الله لا یهدي القوم الکافرین. 11 اي
پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نگفتی، پیامش را نرساندي و خدا تو را از گزند مردم نگاه
دارد، آري، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند. و تنها وظیفه رسول رساندن پیام خداوند است. ما علی الرسول إلاّ البلاغ والله
یعلم ما تبدون و ما تکتمون. 12 بر پیامبر وظیفه اي جز ابلاغ رسالت نیست وخداوند آنچه را آشکار و پوشیده می دارید می داند. اما
یهود و نصارا بنا را بر الهام و رؤیا و سوگندهاي دروغین گذاشته و ادعا می کنند به طور مستقیم و بدون واسطه با خداي متعال در
ارتباطند. و این خود یک ادعاي باطل است. حتی برخی از متونشان نیز تحریف، بطلان و دروغین بودن این ادعا را تأیید می کنند.
آمده است: یهوه چنین می گوید: سخنان پیامبرانی را که براي شما نبوت می کنند گوش ندهید؛ چرا که « سفر ارمیا » براي مثال در
شما را به بطالت تعلیم می دهند. آنها از زبان خدا سخن نمی گویند، بلکه رؤیاي دل خود را بیان می کنند. 13 در همین قسمت
آمده است: به همین دلیل است که خداوند می گوید من مخالف پیامبرانی هستم که کلام مرا از یکدیگر می دزدند، خداوند می
گوید: اینک مخالف پیامبرانی هستم که کلام خود را به کار برده می گویند: او گفته است. خداوند می گوید: هم اکنون من
مخالف پیامبرانی هستم که به وسیله خوابهاي دروغین نبوت می کنند، آنها را براي قوم من بیان کرده و باعث گمراهی قوم من می
« ابو عبید خزرجی » شوند، من آنها را نفرستاده و مأمور نکرده ام. سپس خداوند می گوید که به این قوم هیچ نفعی نخواهد رسید. 14
صفحه 43 از 66
برخی از تحریفات اناجیل را بیان می کند. وي می گوید: با اینکه افراد بسیاري بعد از حضرت مسیح(ع) به مدت سیصد سال به
گمراهی کشیده شدند اما در درك و فهم این متون دروغین مهارت پیدا کرده بودند و همچنان به انجیل متمسک می شدند، ادعا
می کردند که حضرت مسیح(ع) در ابرهاي آسمان و خوابهاي پریشان، آنها را مورد خطاب قرار می داده و با ایشان صحبت می
اما اصل این جمله چنین است .« ایمان به عیسی، بعد از او کامل می شود »: کرده است. آنها به این جمله در انجیل استدلال می کنند
و در دیگر ،« ایمان به عیسی جز به کسی که بعد از عیسی خواهد آمد کامل نمی شود »: که حضرت عیسی(ع) به پیروانش می فرماید
جاهاي بسیاري به سرور پیامبران و رسولان، حضرت محمد(ص) اشاره فرموده اند. تحریفات اناجیل مدتی پس از وفات حواریین
(پیروان حضرت مسیح(ع)) آغاز شد. تحریفاتی که ناشی از تأویلات متون کتاب مقدس و احکامی بود که خود وضع می
کردند. 15 نویسنده کتاب الإعلام بما فی دین النصاري من الفساد و الأوهام چنین می نویسد: اي عاقل! بدان که نصارا ... چیزهایی را
که نسبت به خدا محال است قبول می کنند و ضروریات دین را منکر می شوند، احکامشان خرافاتی بیش نیست. گاهی اوقات
ادعاهایشان را به خوابهایی که دیده و خرافاتی که شنیده اند مستند می کنند و گاهی افراد بی خبر را مورد تحکّم قرار می دهند.
بدون اینکه براي انجام کارهاي خود از تورات و انجیل دلیلی داشته باشند، به آن دو رجوع کرده و معانی متون را به نفع خویش
تأویل می کنند. هنگامی که حوادث ناگواري به آنها روي می آورد از روي هواي نفس براي آنها دلایلی می چینند، حلال خدا را
16 و براي تأثیرگذاري بر عامه مردم بی سوادي که « إفتراء علی اللَّه قد ضلّوا و ما کانوا مهتدین ». حرام و حرام خدا را حلال می کنند
از کتاب مقدس چیزي نمی دانند لطائف الحیلی به کار می برند که برخی از آنها در اندلس مشهور است. براي مثال می گویند:
دست خداوند مسیح در یک روز از سال از پشت پرده هاي غیبت ظاهر می شود و صلیب را بین آسمان و زمین در دست می
گیرد. 17 از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که: تحریف کتاب مقدس امري است حقیقی و ادعاي اهل کتاب دروغی بیش نیست.
آیا هنوز مسیحیان بنیادگرا بر عصمت حرف به حرف کتاب مقدس معتقدند. این عصمت فقط و فقط در کتاب قرآن ثابت می شود،
قرآنی که خداوند خود محافظت از آن را تا روز قیامت به عهده گرفته است. دلیل دوم: پذیرش کتاب توسط مردم: یکی از دلایل
عصمت کتاب وحیانی از خطا و اشتباه این است که از طرف تمام انسانها مورد پذیرش واقع شده و اختلافی بین ایشان نباشد؛ چرا
که این اختلاف منجر به تعارض در متن کتاب شده و در نتیجه، گروهی آن را تصدیق و برخی آن را تکذیب می کنند، در این
صورت دیگر عصمتی در کار نخواهد بود. امام ابن حزم معتقد است آنچه که در دستان یهود است نمی تواند یک کتاب وحیانی
باشد؛ چرا که در آن تعارضهاي زیادي مشاهده می شود. در حالی که در وحی خداوند تعارضی وجود ندارد. وي می گوید:
توراتی که در دست سامریه وجود دارد چیزي غیر از توراتی است که نزد یهود است، سامریه گمان می کند کتابی که پیش
آنهاست همان است که از طرف خداوند نازل شده است و نیز به تحریف تورات یهود یقین دارند. یهود نیز توراتی را که نزد سامریه
است، تحریف شده می دانند. 18 دکتر عبدالله برکات در این رابطه می نویسد: هر دو اشتباه می کنند. آپوکریفا اسفار دروغین و
تحریف شده نزد یهود و نصارا و تصمیماتی که درباره آنها گرفته شده است چیزي جز دلیل عدم صحت آنها نیست. گروهی
حکم به تقدس آن داده و برخی تقدس آن را انکار کرده اند. این دلیل تنها براي قرآن کریم ثابت شده است. قرآنی که معجزه
رسول و حفظ شده از طرف خداوند بزرگ مرتبه است. قرآنی که مخالفانش را در آوردن یک سوره کوچک آن به تحدي خوانده
است. اینگونه است که اصحاب عادل از زمان رسول الله(ص) تا امروز بر « ناس » و آخرین آن « فاتحه » است. قرآنی که اولین سوره آن
صدق قرآن کریم توافق کرده اند و ان شاءالله تا روز قیامت اینگونه خواهد بود. این یک قاعده کلی است که هر کتابی که مردم در
زمان ابلاغ آن توسط رسول، برسر آن توافق نکرده و آن را نپذیرفته اند بعد از آن دیگر مورد اتفاق و اجماع همه نخواهد شد.
سندي بر عدم وحیانیت قرآن کریم وجود ندارد. 19 علاوه بر آن به عنوان مثال امروزه انجیلهاي مختلفی را در دست اهل کتاب
مشاهده می کنیم: انجیل روم کاتولیک، انجیل سکوفلید مقدس، انجیل ملک جیمس و اناجیل دیگري که اصلاح شده انجیل
صفحه 44 از 66
سکوفیلد هستند که هشتاد تن از علماي مسیحی آن را به رشته تحریر درآورده اند و دیگر اناجیل معتبري که نزد آنها یافت می شود.
حال کدامیک از این انجیلها را می توان کلام خدا دانست که از خطا و اشتباه به دور است؟ علامه احمد دیدات در یکی از
که یکی از کشیشهاي معروف سوئدي است این مسئله را به روشنی بیان کرده است، موضوع این « استانلی شوبیرج » مناظراتش با
مناظره این سؤال بود که آیا انجیل کلام خداست؟ شیخ دیدات می گوید: آن هنگام که در مورد موضوعی در زمینه علم حقوق و
یا زمین شناسی به وسیله مطالعات و بررسیهاي علمی به نتیجه اي می رسیم اولین کاري که می کنیم این است که صحت مقدمات
موضوع بحثمان را آزمایش می کنیم و همچنین نظریات دیگران در مورد هر آنچه که ما را به هدف می رساند و اعتماد به آنها می
رود را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهیم. هم اکنون که در مورد موضوع مهمی چون انجیل صحبت می کنیم باید عرض کنم که
نسخه هاي مختلفی از انجیل را به همراه خود آورده ام (علامه پنج جلد از نسخه هاي مختلف انجیل را که در دستانش است نشان
می دهد و سپس با صداي بلند می گوید): درباره کدام یک از این انجیلها بحث کنیم؟ عامه مردم معتقدند که یک انجیل وجود
دارد. اما با چشمان خودتان ببینید و با دستانتان لمس کنید که بیش از یک انجیل موجود است. این انجیل را ببینید، این انجیل روم
کاتولیک است. برادر (استانلی)! آیا این انجیل را به عنوان کلام حقیقی خداوند می پذیري. این نکته اول. اما نکته دوم: یکی از
انجیلهاي دیگري که با خود دارم، انجیل سکوفیلد مقدس است. علامت سکوفیلد مقدس آن است که هشتاد تن از علماي مسیحی
آن را تقریر و تصحیح کرده اند. وقتی که از انجیل صحبت می کنیم، از شما می پرسم از این انجیل صحبت می کنیم (یکی از
انجیلها را بلند می کند) انجیل روم کاتولیک؟ یا از این انجیل پروتستان یا از ملک جیمس یا از انجیلی صحبت می کنیم که اصلاح
شده انجیل ملک جیمس است؟ سپس علامه دیدات نکته سوم را بیان می کند. وي می گوید: اما نکته سوم: دو نسخه از انجیل را با
20 است. ولی محتواي هر « نوع اصلاح شده انجیل » خود آورده ام که در نام، شکل و نوع جلد متحدالشکل هستند. نام هر دو نسخه
یک از دو نسخه در مسائل مهم و بدیهی با دیگري کاملًا متفاوت است. کدام یک از این دو کلام خداست. دوست دارم به من
بگویید: من نسخه اصلاح شده انجیل را می پذیرم. یا بگویید: من نسخه ملک جیمس را می پذیرم، یا بگویید من نسخه روم
کاتولیک را می پذیرم. دوست دارم بدانم کدام یک را قبول دارید تا بتوانیم در مورد آن بحث کنیم. مطالب این انجیلها با هم
متفاوتند، به خدا قسم آنها محتواي واحدي ندارند. 21 بعد از اینکه مقداري از این مناظره را آوردیم، حال می پرسیم: آیا واقعاً انجیل
کلام خداست؟ می گویم: اگر پروتستان معتقد به عصمت انجیل ملک جیمس از خطا و اشتباه هستند پس به چه دلیل بنیادگرایان،
سکوفیلد را که اصلاح شده انجیل ملک جیمس است نوشتند و انجیل دیگري از درون انجیل ملک جیمس درآوردند و نام آن
را انجیل سکوفیلد مقدس نامیدند. آیا اصلاح کلام خداوند توسط بشر امري عقلانی است؟. این کلام بشر است که جاي اصلاح
دارد. اگر انجیل ملک جیمس کلام خداوند است، دیگر اصلاح آن چه معنایی می تواند داشته باشد. از آنچه که گفتیم نتیجه می
گیریم که: کتاب مقدسی که در دست اهل کتاب است مورد پذیش همه آنان نیست. بلکه اختلافات زیادي در پذیرش آن وجود
دارد. پس چگونه معتقد به عصمت کتاب مقدس هستند. دلیل سوم: وجود عوامل حفظ کتاب: اگر کتابی از خطا و اشتباه به دور
باشد ناگزیر باید عوامل حفظ یک کتاب را دارا باشد. 1. قطعی الصدور باشد؛ 2. قطعی الدلاله باشد. و این دو عامل در کتاب
مقدس وجود ندارد. سموئیل می گوید: حتی یکی از علما و بزرگان یهود معتقد به وحیانی بودن توراتشان و نازل شدن آن بر
حضرت موسی(ع) نیستند، به این دلیل که حضرت موسی(ع) تورات را در میان بنی اسراییل گسترش نداد بلکه آن را از دستبرد آنها
در امان نگه داشت. او تورات را در میان خویشاوندان خویش گستراند، حضرت موسی(ع) فقط یک سوره از تورات را براي بنی
اسراییل تلاوت کرد. در نتیجه بسیاري از کسانی که تورات را با خود داشتند در روز فتح بیت المقدس توسط بخت النصر کشته
شدند. 22 به همین خاطر سندهاي اناجیل اربعه صحیح و معتبر نیست. این چیزي است که لوقا در ابتداي انجیلش به آن تصریح کرده
است: از آنجایی که کنترل کنندگان و خادمان کلام ما به ما رسانیده اند افراد بسیاري تلاش کرده اند تا آن اموري را که نزد ما به
صفحه 45 از 66
یقین رسیده است، تألیف و تصحیح کنند، من نیز این چنین مصلحت دي ماهنامه موعود شماره 53 پی نوشتها: 1 . محمدعماره،
3 . الأصولیۀ المسیحیه، . 2 . عبداللَّه برکات، مفهوم الاصولیۀ اسلامیۀ عندالغربیین، بی نا، ص 51 . الأصولیۀ بین الغرب و الاسلام، ص 6
5 . فایزفارس، أضواء علی الإصلاح الإنجیلی، دارالثقافه، قاهره، بدون تاریخ، . 4 . الأصولیۀ بین الغرب و الاسلام، ص 7 . ص 36
9 . عبداللَّه برکات، مدخل . 8 . سوره آل عمران( 3)، آیه 71 . 7 . سوره مائده( 5)، آیه 13 . 6 . الأصولیۀ المسیحیه، ص 36 . ص 56
. 11 . سوره مائده( 5)، آیه 67 . 10 . سوره کهف( 18 )، آیه 110 . لدراسۀ الادیان، ریاض، دار عالم الکتب، 1421 ق، 2000 م، ص 97
15 . ابو عبیدالخزرجی، بین الإسلام و المسیحیه، به تحقیق، محمد .( 14 . همان ( 32 30 / 23 .(16/ 13 . ارمیا ( 23 . 12 . همان، آیه 99
17 . امام قرطبی، الإعلام بما فی دین النصاري من الفساد و . 16 . سوره انعام( 6)، آیه 140 . شامه، قاهره، کتابخانه وهبه، ص 173 و 174
18 . امام إبن حزم اندلسی، الفصل فی الملل والأهواء . الأوهام، تحقیق احمد حجازي السقا، قاهره، دارالتراث العربی، ص 393 و 394
Revised Standard .20 . 19 . مدخل لدراسۀ الادیان، ص 102 . والنحل، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420 ق، 1999 م، ص 139
.22 . شیخ احمد دیدات، مناظرتان فی استکهولم، ترجمه علی جوهري، دارالفضیلۀ، قاهره، ص 18 و 19 .Version. R.S.V. 21
23 . لوقا . 125 سموئیل بن یحیی بن عباس مغربی، بذل المهجود فی افهام الیهود، دمشق، دارالقلم، 1410 ق ، 1989 م، ص 129
26 . مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث، تحقیق نورالدین عتر، بیروت، مکتبه .23 / 25 . متی 16 13 .14/ 24 . متی 15 . (1/ 4 1 )
27 . جلال الدین سیوطی،تدریب الراوي فی شرح تقریب النواوي، دارالکتب العلمیۀ، بیروت 1399 ه ، . العلمیه، 1401 ق ، ص 241
. 28 . محمد جمال الدین قاسمی، قواعدالتحدیث من فنون مصطلح الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1399 ق ، ص 146 . ص 146
29 . ابوالفیض محمد مرتضی الزبیدي، لفظ اللآلی المتناثره فی الأحادیث المتواتره، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت،دارالکتب
. 31 . قرطبی، الإعلام بما فی دین النصاري من الفساد والأوهام، ص 94 . 30 . ابن حزم، الفصل، ص 346 . العلمیۀ، 1405 ق ، ص 20
آموزههاي اخلاقی، رفتاري امامان شیعه(ع)- 1
محمدتقی عبدوس محمدمهدي اشتهاردي اشاره: مکتب و شیوة زندگی امامان معصوم(ع)، شیوة اسلام ناب است که به صورت
عملی در زندگی درخشانشان دیده میشود. در قسمتی از دعاهاي هر روزة ماه شعبان (هنگام ظهر) که از امام سجاد(ع) نقل شده
است، امامان(ع) به کشتیهاي روان در میان امواج بیامان دریا، تشبیه شدهاند که صفات آن کشتیها چنین است: یأمن من رکبها، و
یغرق من ترکها، المتقدّم لهم مارق، و المتأخّر عنهم زاهق، و اللّازم لهم لاحق؛ کسی که سوار آن کشتیها شد، نجات مییابد،؛ و
کسی که آن را ترك نمود، غرق میگردد؛ آنکه از آنها پیشی گرفت، از مرز دین خارج شده است؛ و آنکه از آنها عقب ماند،
نابود شده است؛ و آنکه دوش به دوششان حرکت کرد و به آنان پیوست، همراهشان خواهد بود. بیتردید، پیروي صحیح از
امامان(ع) قبل از معرفت و شناخت شیوة زندگی فردي و اجتماعی و سیاسی آنان ممکن نیست. روح پیروي، معرفت و شناخت آنان
؛ است. رسول اکرم(ص) فرمود: انّ لکلّ شیء دعامۀ و دعامۀ هذا الدّین الفقه و لفقیه واحد أشد علی الشّیطان من ألف عابد 1
هرچیزي زیربنا و اساسی دارد؛ زیربنا و اساس دین اسلام، شناخت است. نقش مقاومت یک فرد داراي شناخت در برابر شیطان (و
الگوهاي فساد) از نقش هزار عابد بیشتر است. نیز فرمود: من عمل علی غیر علم کان ما یفسد أکثر ممّا یصلح؛ 2 کسی که بدون
شناخت، عمل و حرکت کند، بیشتر از آنکه اصلاح کند، به فساد میکشاند. با کمال تأسف، پیروي بسیاري از شیعیان از امامان،
کورکورانه و قشري است. آنان با اینکه حسن نیت دارند، بر اثر عدم شناخت، گاهی به نام پیروي از امامان، درست در مقابل
خواهند ماند. براي آشنایی با آن « جهل مرکب » آرمان آنان حرکت میکنند و نمیدانند که نمیدانند؛ در نتیجه، تا ابدالدهر در
اکتفا کرد؛ بلکه باید با تجزیه و « تجزیه و تحلیل » بزرگواران نباید تنها به گزارش سرگذشت امامان و تاریخ زندگی آنان، بدون
تحلیل صحیح، فرهنگ ناب اسلام را از زوایاي زندگی پربار امامان استخراج نمود. آنان معادن حکمت و بینش اسلامی هستند و
صفحه 46 از 66
گنجینههاي عالی معرفت بشري میباشند. اگر خواسته باشیم از معدنی استفاده کنیم، باید چهار مرحله را طی کنیم: 1. کشف معدن
(شناخت)؛ 2. استخراج آن از زیر پوششها؛ 3. یدكسازي از مواد کشف شده (فردسازي)؛ 4. ترکیب وسایل یدکی (جامعهسازي).
ما نخست باید شیوة زندگی امامان را بشناسیم، بعد آنرا از مرحله ذهنیت به عینیت برسانیم (فردسازي) و سپس آن گنجهاي
« تجزیه و تحلیل » سعادت را ترکیب کنیم و مجموع آنان را سرمشق زندگی خود قرار دهیم (جامعهسازي). و چنین چیزي بدون
زندگی امامان میسر نیست. به همین منظور و به آن سبب که در روایات مختلف، پیدایش مأمونان منتظر، مقدمۀ ظهور امام(ع) ذکر
شده است، از این شماره به معرفی آموزههاي اخلاقی رفتاري امامان شیعه(ع) به خوانندگان اقدام کردهایم. بخشهایی از سیرة
امامان معصوم(ع) بیشتر سیرهنویسان و وقایعنگاران تنها به نقل حوادث و تاریخ اکتفا کردهاند. و کمتر به تجزیه و تحلیل پرداختهاند
و از کنار مسائل بسیار مهم زندگی امامان(ع) به سادگی و با اغماض گذشتهاند. تاریخنویسان درباري، تعمد داشتهاند سطحی عبور
کنند؛ زیرا تجزیه و تحلیل وقایع پویا و حرکتزاي امامان، براي اربابان تاریخنگاران مزدور خطرناك بود. اینان حتی به ذکر امور
پست پرداختند و در وصف میگساري فلان سلطان و خان، هر چه توانستند قلم فرسایی کردند، ولی شیوة زندگی امامان را کتمان و
سانسور کردند و ظاهري از آن را بازگو نمودند، و این جنایتی غیرقابل بخشش است، که به نظر نگارنده، مظلومیت امامان بدین
جهت، بسیار بیشتر از مظلومیت آنان به سبب مسموم و کشته شدن است. بنابراین، اگر بخواهیم امامان را بشناسیم و به طور صحیح از
آنان پیروي کنیم، باید با خط سیر و مشی راستین آنان در ابعاد گوناگون زندگی آشنا شویم و همان را الگوي رفتار خود سازیم. با
اینکه شناخت و فهمیدن شیوة زندگی امامان معصوم(ع) از ضروریات است، ولی با کمال تأسف بخشهاي حساس و سازنده
زندگی پربار و درخشان آنان، کمتر مطرح شده است. از اینرو، اطلاعات ما از زوایاي زندگی آن بزرگ مردان الهی، بسیار
ضعیف و اندك است. بر این اساس، بحث و بررسی در اینباره، نو و جالب به نظر میرسد. از اینرو، شایسته است به عنوان مقدمه،
. مطالبی مطرح گردد تا با بصیرت بیشتر، این بحث بسیار جالب و پرفایده دنبال شود. لازم میدانم امور زیر را خاطرنشان کنم: 1
لزوم آشنایی با زندگی چهارده معصوم(ع): بر هر شیعه، لازم است آشنایی با زندگی چهارده معصوم را سرلوحۀ برنامۀ زندگیاش
قرار دهد، زیرا پاكترین و سالمترین و پربارترین زندگیها، زندگی چهارده معصوم است و اگر در تمام جهان و زوایاي تاریخ
پیشینیان و معاصران، به کند و کاو بپردازیم، زندگیاي سالمتر و سازندهتر و بالندهتر از زندگی جذاب و روحبخش چهارده معصوم
نخواهیم یافت. به اعتقاد شیعه، آنکه امام علی(ع) را گم کند، پیامبر اسلام و مکتب ناب او را نخواهد شناخت. پیامبر را وقتی
میتوان شناخت که امام علی(ع) را بشناسیم، زیرا آن امام، باب شهر علم نبوت است. کسی که میخواهد وارد شهر شود، باید از در
وارد شود. امامان(ع) اوصیاي دوازدهگانه پیامبر اسلام و آیینۀ تمام نماي سیماي معنوي پیامبر میباشند. مطابق حدیث ثقلین، آنان
کنار قرآن، دو یادگار ارزشمند و گرانبهاي پیامبر هستند. پس آشنایی با شیوة زندگی و خط سیرشان، آشنایی با روش و مسیر
زندگی پیامبر است. وجود مقدس فاطمه زهرا(س) از این مجموعۀ نور جدا نیست. او پارة تن پیامبر و مادر امامان است و در همۀ
ابعاد زندگی، با آنان هم سو است. 2. زندگی پوچ و بیهوده: براساس مبانی شیعه، اگر شیوة زندگی در جهت و راستاي شیوة
زندگی امامان نباشد، چنین زندگی پوچ و بیهوده است. نه خداوند آنرا قبول دارد و نه باعث نجات و رستگاري خواهد بود. در
اینباره به روایات زیر توجه کنید: امام صادق(ع) فرمود: لادین لمن دان بولایۀ امام جائر لیس منالله. 3 آن که امامت رهبر ستمگر را
که از طرف خدا نیست، دین خود قرار دهد، دین ندارد. إنّا لانعدّ الرّجل مؤمنا حتی یکون بجمیع أمرنا متّبعا مریدا. 4 ما انسان را
مؤمن نمیدانیم، مگر اینکه در همه امور، از ما پیروي کند و ما را مراد خود قرار دهد. نیز آن حضرت، ضمن گفتاري فرمود: من
عرفنا کان مؤمنا، و من أنکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا؛ 5 آنکه ما را شناخت، مؤمن است و آنکه ما را انکار
کرد، کافر است و آنکه ما را نشناخت، ولی ما را انکار نکرد، گمراه میباشد. امام باقر(تع) فرمود: کلّ من دان الله عزّوجل بعبادة
یجهد فیها نفسه، و لاامام له من الله، فسعیه غیرمقبول، و هو ضالّ متحیّر و الله شانیء لاعماله...؛ 6 هرکه دین داري خداوند متعال به
صفحه 47 از 66
عبادتی کند که خود را براي انجام آن به زحمت اندازد، ولی به امامت امامی که خداوند تعیین نموده، معتقد نباشد، زحمت او در
عبادت، قبول نمیشود و گمراه سرگردان است و خداوند با اعمال او مخالف است. نیز فرمود: إنّما یعرف الله عزوجل و یعبده من
عرف الله و عرف إمامه منّا أهل البیت، و من لا یعرف الله عزّوجلّ و لا یعرف الإمام منّا أهل البیت فإنّما یعرف و یعبد غیرالله هکذا و
الله ضلالا؛ 7 تنها آن کس خداوند را میشناسد و پرستش میکند که هم خدا را بشناسد و هم امام خاندان ما را بشناسد. کسی که
خدا و امام خاندان ما را نشناسد، غیر خدا را شناخته و عبادت کرده، این گونه (مانند عامۀ مردم) به خدا گمراه است. از اینگونه
روایات فهمیده میشود شیعه باید مجموعۀ فرهنگ و شیوة زندگی امامان را بشناسد و با اعتقادي صحیح و نیتی خالص به دنبال آن
حرکت کند. و اگرنه نام او در فهرست شیعیان امام علی و امامان(ع) ثبت نخواهد شد، چنانکه امام باقر(ع)، ضمن گفتاري به جابر
جعفی فرمود: ... فو الله ما شیعتنا إلاّ من اتّقی الله و أطاعه؛ 8 سوگند به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که پرهیزکار بوده و از خدا
اطاعت کند. امام سجاد فرمود: ألا و إنّ إبغض النّاس الی الله من یقتدي بسنّۀ امام و لا یقتدي بأعماله؛ 9 مبغوضترین انسانها در
پیشگاه خدا کسی است که امام را مقتداي خود در سنتها قرار دهد (تنها به اعتقاد اکتفا کند) ولی از رفتار و اعمال امام پیروي
نکند. باید در عمل و رفتار، شیعۀ امامان باشیم. مولانا در مثنوي میگوید: نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از اسم
چراغ اسم گفتنی، رو مسمّی را بجوي ماه در بالاست نی در آب جوي هیچ اسمی بی مسمّی دیدهاي؟ یا زگاف و لام گل، گل
کند تا ننوشد باده، مستی کی کند؟ 3. دو قرن زندگی سیاسی امامان یا گنیجنۀ فضیلت: « می، می » چیدهاي؟ تا قیامت عارف ار
امامان معصوم از سال یازدهم هجري (سال رحلت پیامبر) تا سال 260 هجرت (سال غیبت حضرت مهدي(ع)) مجموعاً 250 سال
امامت کردند، یعنی زندگی سیاسی را سپري کردند. ما باید به جستوجوي رفتار و زوایاي زندگی امامان در این سالها بپردازیم و
آنرا بررسی کنیم و نحوة زندگی آنان را بشناسیم. در بررسی شیوة زندگی امامان در 250 سال، گاهی به ظاهر تضادي میبینیم،
که در بحثهاي آینده روشن میشود هیچگونه تضادي وجود ندارد. به سه نمونه زیر توجه کنید: الف) بعداز رحلت رسول
خدا(ص)، امام علی(ع) را با زور براي بیعت با ابوبکر بردند. او ناگزیر بیعت کرد. همین زور در مورد امام حسین(ع) بود، ولی
حضرت بیعت نکرد و گفت: شهید میشوم، ولی بیعت نمیکنم! این دو برخورد، از دو امام معصوم، به ظاهر، هماهنگ و همسو
نیست. ب) بعضی از امامان زندگی متوسطی داشتند، ولی بعضی بسیار ساده میزیستند. در یکسو نان و سرکه امام علی را
مینگریم، در سوي دیگر غذاهاي گوناگون سفرة امام رضا(ع) را. این دوگانگی را چگونه بپذیریم؟ باید گفت: اصل در زندگی،
سادهزیستی است؛ ولی بر امامی در وضعی خاص لازم بود داراي چنان لباس و چنین خوراکی باشد. ج) از یک سو، امام علی در
تمام عمر، در راه خدا شمشیر زد، از سوي دیگر امام صادق(ع) در تمام عمر، شمشیر را از غلاف بیرون نیاورد. حقیقت این است که
چون از اسرار این اعمال، مطلع نیستیم، تصور میکنیم تضاد در شیوة زندگی آنان وجود دارد. براي شناخت صحیح شیوة زندگی
امامان، باید به زوایاي زندگیشان توجه کرد و آنرا از نظر سبک زندگی، سادهزیستی، غذا، مسکن، معاشرت، اخلاق، همسران،
فرزندان و ... تجزیه و تحلیل نمود. نیز شناخت موضعگیريهاي امامان در برابر قیامهاي مسلحانه، برخوردهاي مختلف آنان با
طاغوتهاي عصر، همچنین گفتار و فرهنگ مکتب آنان در همۀ زمینهها، ارزش این فرهنگ، شناخت احادیث ساختگی، اسرائیلیات
و تحریفها، منابع مالی و درآمد امامان، مخارج و بذل و بخششهاي آنان را دیگر موضوعات شایستۀ بررسی است. شناخت
زندگی دوستان و اطرافیان و معاشرین ائمه(ع) و چگونگی تربیت آنان توسط امامان نیز شایسته پژوهش است. شناخت حالتهاي
اخلاقی، عرفانی و عبادي امامان و شیوة زندگی اجتماعی، سیاسی و برخوردهاي آنان آموزنده است. بعضی از امامان، بذل و
بخششهاي کلان میکردند، مثلًا به یک شاعر، جایزة کلانی میدادند، ولی بعضی دیگر از دادن یک من جو اضافه بر سهمیه، از
بیتالمال حتی به نزدیکترین کسان مثل برادر، دریغ میکردند. باید منابع درآمد اقتصادي امامان روشن شود، تا به دست آید
تضادي در میان نیست. مسائل مبهم دیگري هست که هرکدام، بحثانگیز بوده، در بحثهاي آینده، تجزیه و تحلیل خواهد شد. در
صفحه 48 از 66
بررسی زندگی امامان، در جمعبندي و نتیجهگیري، به دست میآید دو گونه اصول در زندگی آنان نیز وجود داشت؛ نخست:
اصول مشترك؛ دوم؛ اصول جداگانه، که هرکدام در اوضاع خاص، آنرا انجام میداد، ولی دیگر در وضع دیگر، آن را ترك
میکرد. این مقدمه، پایۀ بحثهاي آینده است و ما را آماده میکند دنبال مسائلی را بگیریم و به تجزیه و تحلیل بپردازیم و
روشهاي صحیح و سازندة زندگی امامان را بشناسیم و از آن بهرهمند گردیم. چکیده سخن: ما در جستوجو و بررسیهاي خود،
بر دو اساس پیش میرویم: اول: اصول مشترك شیوة زندگی امامان؛ دوم: اصول جداگانۀ امامان. این بررسی براي دستیابی به
درسها و گنجینههاي مهم فرهنگی و سیاسی از مکتب درخشان و ژرفاندیش امامان بزرگوار شیعه بوده، دستآوردهاي
سازندهاي در اختیار ما میگذارد. از آنجا که از این پس به طرح موضوعی این آموزهها خواهیم پرداخت باشد که بهوسیله سنخیت
یافتن با امام خویش در طریق تحقق واقعی مقدمات ظهور خلیفه خدا، گام برداریم. انشاءالله پینوشتها: برگرفته از آموزههاي
، اخلاقی رفتاري امامان شیعه(ع)، نوشته محمدتقی عبدوس و محمدمهدي اشتهاردي. 1. نهجالفصاحه، ح 890 ؛ اصول کافی، ج 1
.6 . 5. همان، ج 1، ص 187 . 4. اصول کافی، ج 2، ص 78 . 3. بحارالأنوار، ج 72 ، ص 135 . 2. المواعظ العددیه، ص 133 . ص 44
9. تحف العقول، سخنان امام سجاد(ع). . 8. همان، ج 2، ص 74 . 7. همان، ص 256 . همان، ص 183
فواید ذکر و تشرف خدمت امام زمان(ع)
سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین سیدابوالحسن مهدوي موضوع سخن، پیرامون فواید تشرّف خدمت امام زمان(ع) است. اهمیت
این بحث از آن جهت است که وقتی توجه داشته باشیم به فواید یاد و تشرّف خدمت آن حضرت، انگیزة قويتر و اراده شدیدتري
پیدا میکنیم، براي اینکه سعی کنیم تا آنجا به یاد آن حضرت باشیم که به توفیق تشرّف نایل شویم. لذا بحث ما دو قسمت دارد:
قسمت اوّل: فواید یاد آن حضرت و قسمت دوم: فواید تشرّف. نخستین فایده یاد حضرت، نورانیت فکر و قلب است. فکر انسان
وقتی به یاد انسان کامل باشد، نور میگیرد و در مقابل هم اگر به یاد گناه باشد، فکر او ظلمت میگیرد. این نکتهاي است که ما
نمیتوانیم نسبت به آن بیتوجه یا غافل باشیم. یک مؤمن باید علاوه بر رفتارش، فکرش را هم کنترل کند؛ چرا که فکر روي جسم
انسان کاملًا تأثیر میگذارد. شما اینجا که نشستهاید، تصور کنید یک ترشی یا خیارشور را زیر دندانتان فشار میدهید، هرچند این
خیارشور وجود خارجی ندارد، ولی بزاق دهان شما ترشح میشود این مثالی است که تأثیر روح بر جسم را کاملًا محسوس میکند.
فکر گناه و شهوت نیز فکر و روح انسان را سیاه و تیره میکند. برعکس، وقتی کسی به یاد پروردگار و یا انسان کامل باشد، همین
وصل شدن به منبع نور، براي فکر شخص نورانیت میآورد. حال مقایسه کنید بهترین راهی که روانشناسان به آن رسیدهاند با آنچه
علماي اخلاق بیان کردهاند چقدر تفاوت دارد. روانشناسان میگویند: اگر میخواهی از فکر مطلبی بیرون بیایی، فکرت را متوجه
مطلب دیگري کن، مثلاً کتاب بخوان، فیلم نگاه کن. امّا یک عالم اخلاق میگوید علاوه بر بیرون کردن آن از ذهنت، متوجه
استغفار شو! یعنی فکرت را با ذکر کنترل کن، نتیجه این میشود که وقتی فکر متوجه ذکر شد، هم فکر گناه بیرون میرود و هم
نورانیت جاي آن میآید. شما گاهی تخته سیاه را پاك میکنید، گاهی هم علاوه بر پاك کردن به آن رنگ جلا هم میزنید.
خلاصه نورانیت ناشی از ذکر امتیاز این راه است. جوانی که شبانه روز به یاد امام زمانش است، میگوید: یا صاحب الزمان! دستم به
دامن شما؛ اي انسان کامل اي آقازاده، شما انسان کاملی هستید. دستم به دامان شما، آیا میشود دست مرا هم بگیرید، لطف کنید؛
خالصانه با آقا صحبت کنید، خیلی ساده، امّا مؤدبانه؛ فرض کنید روبهروي آقا ایستادهاید و نتیجه بگیرید. بعضی میخواهند ساده
و ... صحبت میکنند. هیچ وقت خلاف ادب صحبت نکنید. اثر دوم یاد « تو » حرف بزنند بلد نیستند، بیادبانه حرف میزنند با لفظ
امام زمان(ع)، جلوگیري از غفلت است. یکی از بلاهاي بزرگی که دائماً دچار آن میشویم، غفلت است. گناهکار، سقوط و مؤمن
صعود میکند اما، غافل، مثل ماشینی است که بیحرکت ایستاده و متوجه نیست. بخش عمدهاي از عمر ما با غفلت میگذرد. اگر
صفحه 49 از 66
را ورد زبانمان کنیم، یکی از بهترین راههایی است که میتواند از غفلت جلوگیري کند . این بحث مهم « یا صاحبالزّمان » ذکر
است؛ چون بزرگان معمولًا میگویند غفلت درمان ندارد. دلیل آنها هم این است که غافل دچار دو غفلت است. او هم غافل از یاد
خداست و هم غافل از غفلتش و به همین سبب نمیتواند به دنبال معالجه بیماري خود باشد. اما ما معتقدیم که دو راه براي درمان
غفلت وجود دارد: یکی از آن دو راه این است که خودش را به ذکر عادت دهد، در مراحل اولیه، گفتن ذکر ملاك است که این
هنوز عادت نیست بدون فکر و تأملی قلبی و قبلی، ذکري را بر زبانش جاري کند؛ یعنی لازم نیست فکر کند که چه بگوید. این
تکراري که ورد زبان میشود یکی از راههاي درمان غفلت است؛ یعنی آن وقتی که انسان غافل است همینطور که این ذکر ورد
زبانش شود ناگهان متوجه لفظی میشود که میگوید و ناخواسته غفلت خود را درمان میکند، البته ناخواسته بودن آن در حین
درمان است وگرنه قبلاً آن را کوك، میکند و این کوك همان عادتی است که به خودش براي گفتن ذکر میدهد. فایده سوم
براي کسی که به یاد امام زمانش باشد، این است که متقابلًا امام زمان هم از او، خصوصی، یاد میکنند. همانطور که پروردگار
متعال یک توجه به همۀ مخلوقات، چه کافر باشد چه مؤمن، دارد. همه براي ادامۀ حیات نیازمند توجّه او هستند، ولی علاوه بر آن
رحمت » است و آن رحمت عام را « رحمت رحیمی » خداوند متعال توجه مخصوصی هم به شیعیان امیرالمؤمنین (ع) دارد. این همان
میگویند. رزق معنوي، فقط مخصوص شیعه است و به غیر شیعه داده نمیشود. قرآن کریم میفرماید: ولو شاء ربّک « رحمانی
لجعل النّاس أمّۀ واحدة و لایزالون مختلفین إلاّ من رحم ربّکَ و لذلک خلقهم 1 اگر پروردگار تو میخواست همه مردم را یک امت
کرده بود، ولی همواره گونهگون خواهند بود؛ مگر آنهایی که پروردگارت بر آنها رحمت آورده و آنها را براي همین آفریده
است. یعنی اگر خدا میخواست همه را شیعه میآفرید، همه داراي یک عقیده و یک مذهب میشدند؛ ولی مصلحت در این نیست.
امام صادق (ع) «. مگر آنهایی که پروردگارت بر آنها رحمت آورده است » مردم، دائماً در عقایدشان با هم اختلاف دارند
خداوند، شامل حالشان میشود، عقایدشان صحیح « رحمت رحیمی » میفرماید: این استثناء مخصوص شما شیعیان است، کسانی که
است و دیگران نه. حال، چه براي بعضی قابل قبول باشد و چه نباشد. خداوند که طبق خواستههاي ما برنامهریزي نمیکند، این ما
رحمت » ، هستیم که باید عقیدهمان را با واقعیتها منطبق کنیم. امام زمان(ع) که ظهور میکنند، به وضوح دیده خواهد شد که
به چه کسانی داده میشود. همه شما هم این نکته را میدانید ولی آن را براي برخی گفتم که در بعضی مجالس بدون « رحیمی
اینکه در شأنشان صلاحیت گفتن این حرفها باشد، سخنرانی میکنند و حرفهایی میزنند که صحیح نیست. به این آیۀ قرآن
توجّه کنید: فاذکرونی أذکرکم 2. من را یاد کنید تا من هم شما را یاد کنم. اینکه خداوند ما را یاد میکند، یاد عمومینیست؛ چون
آن یاد عمومیکه معلق به یاد ما نیست و شرط ندارد، ما چه از خداوند، یاد بکنیم و چه نکنیم، خداوند یک یاد عمومینسبت به
همه مخلوقات دارد. این یاد، یاد خصوصی و مشروط است و شرطش این است که شما هم خدا را یاد کنید. یعنی در آن لحظه که
شما خدا را یاد کنید، خدا هم شما را یاد میکند؛ آنوقت که خدا را یاد نکردید، شما هم از این یاد بی بهرهاید. این یاد ویژه، یک
جایزه است. امام زمان (ع) مظهر صفات باري تعالی هستند و این آیه محل بروزش در حجت خداست، حجت خدا را یاد کنید، آقا
،« امروز که عید غدیر است از صبح تا ظهر در فکر تو بودم » : هم شما را یاد میکنند. وقتی حضرت براي آن شخص نامه مینویسد
نکته اش همین است، ممکن است افراد بگویند چرا به یاد ما نیستند؟ رمزش در این است که این آقا روز غدیر از صبح تا ظهر به یاد
من امروز صبح تا ظهر به » : امام زمانش بوده، نشسته دعاي ندبه خوانده و در فراق آقا گریه میکرده است. آقا هم متقابلًا میگویند
سعی کنید هرچه میتوانید یاد آقا را در ذهنتان زیادتر کنید، این است آن چیزي که ما را میسازد! حتی اگر خدمت «. یاد شما بودم
آقا تشرّف پیدا نکنید، خود یاد آقا، براي شما نور میآورد و شما را از غفلت در میآورد و بالاخره بهدنبالش یاد حضرت را
میآورد، آقا از شما یاد خصوصی میکنند. روي سخنم بهخصوص با جوانهاست؛ چون تا جوان هستید، خوب میتوانید خودتان را
به این حالتها عادت بدهید، فکرتان را بیشتر کنید، ممکن است امروز پنج دقیقه باشد، فردا ده دقیقه، هرچه جلوتر میرود میتوانید
صفحه 50 از 66
زیادترش کنید، ببینید اینهاست که ما را بیمه میکند. یاد امام زمان (ع) مثل یاد مکه و کربلاست. انسانهایی هستند که سالها به یاد
کربلا سوختند و گریه کردند، سالها در فراق مکه و مدینه سوختند و گریه کردند، موفق هم نشدند امّا همین یاد، براي آنها
نورانیت میآورد، یاد این مکانها هم که منسوب به پروردگار و انسان کاملند دل را از غفلت در میآورد و براي انسان سازندگی
را زیادتر بر زبانمان جاري بکنیم. پس از سه فایده « یا صاحب الزّمان » دارد. و لذا شایسته است در این زمینه، خوب کار بکنیم و ذکر
اي که براي ذکر حضرت بر شمردیم، نوبت به فوائد تشرف میرسد. همانطور که میدانیم در زمان غیبت کبري تشرف به خدمت
آن حضرت، اختیاري نیست و کسی نمیتواند بگوید: من میدانم حضرت کجا هستند و الان به خدمتشان میروم. تشرف اختیاري،
عثمان » : مخصوص چهار نایب خاص آن حضرت در زمان غیبت صغري، که 69 سال طول کشید، بود. آن چهار نفر عبارت بودند از
به تشرف .« سمیري » یا « علی بن محمد سمري » و « ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختی » ،« محمد بن عثمان » و فرزندش « بن سعید
صادر « علی بن محمد » هم میگویند. اینکه حضرت در آخرین نامه خود که در نفهم شعبان 329 هجري براي « مشاهده » ، اختیاري
نیست بلکه به معناي همان « رؤیت » در آنجا، مشاهده به معناي « اگر کسی، ادعاي مشاهده کرد، تکذیبش کنید » : شد، میفرمایند
تشرف اختیاري است. یعنی ادعا کند که من خدمت امام زمان میرسم؛ کسی هم اگر سؤالی یا کاري دارد بگوید تا از حضرت
جوابش را بگیرم. اگر کسی چنین گفت بدون هیچ تردید و واهمهاي بگویید: دروغ میگویی! ولی به مشاهده غیر اختیاري، که
میگویند. و این مشاهده امکان دارد و علاوه بر آن، واقع هم شده است، که تعداد آنهایی « رؤیت » ، انسان توفیقی نصیبش میشود
که این توفیق نصیبشان شده بیش از صدتا و دویست تا و هزارتاست. مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندي مینویسد: بیش از
هزار نفر از کسانی که خدمت آن بزرگوار رسیدهاند داستانهایشان ثبت شده است و آنهایی که ثبت نشده چندین برابر اینهاست.
همیشه همینطور است. الان هم آن مواردي که ثبت میشود شاید یک صدم هم نباشد، نوعاً افراد، روالشان بر مخفی کردن است و
نقل نمیکنند، اگر مصلحت در گفتن بود، در همین جلسه اعلام میکردیم کسانی که خدمت آقا رسیدهاند، خودشان را معرفی
کنند و ممکن بود که خیلی از افراد بلند شده و جریان خود را بیان میکردند. ولی افراد معمولًا نمیگویند، صحیحش هم همین
است. بعضی موارد هم هست که دوستان نزدیک از جریان شخص مطلع میشوند و براي دیگران بیان میکنند، گاهی هم وقتی آن
شخص از دنیا رفت بعداً آنرا تعریف میکنند. براي این تشرف چهار فایده بیان شده است. فایدة اول که نکته خیلی مهمیاست،
فرصتی براي توضیح مفصل آن نیست، بالاترین کمال هر انسانی این است که خدا را با تمام وجودش بیابد، نه اینکه استدلال بکند.
همۀ شما الان باید بتوانید براي اثبات وجود خدا استدلال کنید، اگر گفتید به چه علت خدا هست؟ براي مثال میگویید اول: برهان
و ... ، امّا این استدلال، مرحله اول است. مرحله دوم اعتقاد به خدا « واجب و ممکن » سوم: برهان ؛« نظم » دوم: برهان ؛« علت و معلول »
این است که انسان، خودف خدا را بیابد و نشانه آن هم این است که وقتی خدا را یافت و با چشم دل، خدا را حس کرد، دیگر نزد
خود براي اثبات خدا دنبال دلیل نمیگردد؛ مثل وقتی که برف آمده، شما کسی را نمیبینید؛ اما با جاي پا روي برف استدلال
میکنید که معلوم میشود کسی از اینجا رفته: شما از این جهت دلیل میآورید که مستقیماً آن شخص را نمیبینید، چون گمشده به
دلیل تمسک میجویید، میگویید میخواهم با دلیل ثابت کنم کسی از اینجا رفته است. امّا اگر جاي پا باشد و خود شخص هم پنج
متري شما ایستاده باشد، اینجا دیگر نیازي به استدلال نیست. چون جاي پا هست، پس یک کسی از اینجا رفته، خود شخص اینجا
ایستاده و دیگر دلیل نمیخواهد. ما تا خدا را ندیدهایم و نور خدا در دل ما روشن نشده است، دنبال دلیل میگردیم، با پرسیدن و
مطالعه دنبال دلیل میگردیم تا یک جوري خدا را براي خودمان ثابت بکنیم. امّا اگر رسیدیم به یک جاییکه خدا را یافتیم، دیگر
براي خودمان دلیل نمیخواهیم. هیچ وقت شده شما براي تشنگی خودتان دلیل بیاورید؟ قطعاً نه. خود تشنگی پیش شما حاضر
است. دلیل نمیخواهد. ممکن است براي دیگري دلیل بیاورید، چون او تشنگی شما را احساس نمیکند و تشنگی شما براي او
گمشده است. میگویید: ببین لبهاي من خشکیدهاست، مثلًا اینطور استدلال میکنید. اما براي خودتان، نه. اگر خدا را هم در
صفحه 51 از 66
وجودتان حس کردید، دیگر نیاز نیست براي خودتان دلیل بیاورید. اگرچه ممکن است براي دیگري خدا را با دلیل اثبات کنید،
چون یافته اي که در دل شماست، در دل او نیست. یکی از فواید تشرف هم این است که وقتی انسان خدمت آقا رسید، استدلالی
که براي وجود خدا میکرد به یافتن خدا تبدیل میشود، تا امام زمان را میبیند، خدا را مییابد و میگوید: همین آقا حجت خدا
هستند! فکر میکنید اگر کسی آقا را دید، هنوز راجع به خدا، گمشده دارد و دنبال دلیل میگردد؟ نه، او یک نورانیتی در وجودش
میرسد. 3 عینیت پروردگار را در وجودش حس میکند، « عینالیقین » به « علم الیقین » حس میکند که خدا را یافته است. از مرحله
خود وجود پروردگار در قلب او حاضر است، همان جملهاي که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: لوکشف الغطاء ما ازددتف یقیناً اگر پرده
ها کنار رود [و خدا را با چشم ظاهر ببینیم] به یقین من افزوده نمیشود. کسی که امام زمانش را پیدا کرد، به کمال میرسد،
بالاترین کمال را پیدا میکند و خدا را مییابد. این یافتن، خیلی کمال بزرگی است. البته از شما هم تقاضا دارم که روي این مسئله
فکر کنید و ببینید آیا کمال بالاتر از این هم داریم یا نه؟ ببینید بالاترین سرمایهاي که باید در وجود ما بیاید چیست؟ بالاترین
سرمایه، همین است. وگرنه شما ده تا مدرك براي خودتان جمع بکنید، آخرش آن سرمایۀ اساسی را بهدست نیاورده اید. هنوز تشنه
هستید، وقتی سیراب میشوید که خدا را بیابید. احساس کمال میکنید. احساس میکنید به رشد رسیدهاید. این کمال بزرگ،
نصیب آنهایی میشود که حضرت را شناختهاند وگرنه آن کسانی که آقا را نشناختهاند، از آن بیبهرهاند. چون ممکن است کسانی
آقا را ببینند و نشناسند. این فایده، ممکن است نصیب من و شما بشود و چیز کمی نیست که ما از آن بگذریم، خیلی باید براي آن
تلاش کنیم. گرچه به اختیار ما نیست که خدمت امام زمان برسیم، اما براي آن دعا کنیم تا توفیقش نصیب ما شود، چرا که وقتی آقا
را دیدید و مطمئن به وجود پروردگار شدید، آن چنان یقینی به خدا پیدا میکنید که دیگر گناه نمیکنید، این دل، چنان اطمینان و
آرامشی در خود احساس میکند که توکل به خدا در زندگی پیدا میکند. اضطراب و دلهرة اینکه در آینده چه میشود، در دلش
سبحانک؛ » : نیست. تسلیم است، در شدت مصیبتها راضی است، و همیشه میگوید: خدایا من از تو گله ندارم، مرتب میگوید
از تو هیچ گلهاي ندارم، تو هیچ نقصی نداري. فایده دوم: تشرف خدمت آقا یک فضل الهی است، فضیلتی است ،« خدایا تو منزهی
که براي بعضی حاصل میشود. خدا به هرکس این افتخار را نمیدهد. معنایش این است که به لیاقت نیست، اگر بنا به لیاقت باشد
دیگر هیچ کس نمیتواند آقا را زیارت کند. چون لیاقت به این معنی است که دو نفر در ردیف هم باشند. وقتی که بحث لیاقت
شد، ابوذر و سلمان هم لیاقت ندارند معصوم را زیارت کنند. البته در بحث فضل، منظور این نیست که بدون کیل و پیمانه عطا شود،
فراهم کردن زمینه با ماست. زمینه که فراهم شد، نگوییم الحمدلله ما که دیگر وضعمان خیلی خوب است و معلوم میشود همه
عقایدمان درست است، دیگر پس با هیچ کس مشورت نکنیم، اعمالمان هم همهاش درست است، نه اینطور نیست. گاهی،
مصلحت بر این است که یک مسیحی خدمت آقا برسد. ما داشتهایم مواردي که یک مسیحی و حتی آدم گناهکار خدمت آقا
رسیده است. طلبه اي بود که درس نمیخواند و خصوصیات اخلاقی او هم زیاد خوب نبود، ما تصمیم داشتیم از حوزه اخراجش
کنیم، در عین حال چنین توفیقی یافت و خدمت آقا رسید. معناي آن این نیست که چون خدمت آقا رسیده پس درس نخواندن او،
کار درستی است. توفیق الهیف خیلی زیبایی بود و داستان شیرینی هم داشت. وقتی تعریف کردند، برایم خیلی جالب بود. به لیاقت
، نیست. و اگر کسی خدمت آقا رسید بگوید الحمدلله من لایق دیدار شدم؛ نه، این فضل الهی است که به هرکس بخواهد میدهد 4
البته بنابر مصالحی که خداوند متعال فقط خودش خبر دارد. فایده سوم: سؤال کردن است. بعضی از کسانی که خدمت آقا رسیدند
از ایشان سؤال کردند، بعضی هم اصلًا آقا را نمیشناختهاند و خیال میکردهاند ایشان یک عالم بزرگ است. مرحوم حاج
محمدتقی فشندي در عرفات که خدمت آقا رسیده بود، در آن لحظه، آقا را نمیشناخت. امّا فهمیده بود هرچه سؤال کند، میتواند
جواب بگیرد. تشرف حاج علی بغدادي را در مفاتیحالجنان دیدهاید، مرتب میگوید: سیّدنا مسئله. آقا میفرمایند: بسم الله، بعد که
حضرت، غایب شدهاند، متوجه شده، که آقا بودهاند. عزیزي در همین اصفهان با زحمتهاي زیاد و ریاضتهاي فراوانی که کشیده
صفحه 52 از 66
بود، حضرت یک نفر را دنبالش فرستاده بودند. همین اطراف اصفهان، پشت کوهها، خدمت آقا رفته بود، تعریف میکرد: وقتی
رفتم، خیال میکردم حضرت، فقط دنبال من فرستاده اند امّا دیدم جوانهایی اطراف حضرت نشسته و حلقه زده اند و از آیات قرآن
سؤال میکردند، آقا هم جواب میدادند؛ از مشکلات دینی سؤال میکردند، آقا هم جواب میدادند. گاهی مسائل فقهی پیچیده اي
از این طریق حل میشود که نمونه هاي آن، زیاد است. تشرف مرحوم آیت الله العظمیمرعشی نجفی را شاید کم و بیش اطلاع
داشته باشید، سؤالاتی که ایشان از آقا پرسید و جواب گرفتند؛ زیاد داریم تشرفاتی که شده و سؤالاتی کردهاند و جواب گرفتهاند. و
امّا فایدة چهارم، اثرات تکوینی تشرف و به عبارت دیگر اثرات تکوینی تأثیر مجالست است. ما اگر با انسان خوب معاشرت کنیم،
تأثیر مثبت بر روحیۀ ما میگذرد، اگر با انسان بد معاشرت کنیم، تأثیر منفی میگذارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، تأثیر میگذارد.
حتی آنجا هم که مجبور به مجالست باشد نمیتواند بگوید چون مجبورم اثر منفی ندارد، مجالست با شخص گناهگار به خصوص
آنها که گناه علنی میکنند یقیناً اثر منفی دارد. بعد که آمدید این طرف حتماً استغفار بکنید. یکی از اولیاي خدا میفرمودند که
من در این جلسه نورانیتی احساس میکنم، بوي عطري به مشامم میرسد » : شخصی رفته بود خانهاي، به صاحب خانه گفته بود
.« نه، کسی اینجا نیامده است » : صاحب خانه گفته بود «؟ احساس میکنم یکی از اولیاي خدا اینجا آمده،، چه کسی اینجا بوده است
تا گفته بود: ده سال پیش، گفته .« اینکه میگویم کسی آمده، منظورم دیروز و پریروز نیست، ده سال پیش را میگویم » : گفته بود
ده سال پیش، «. بله، همین را دارم میگویم » : گفت «. بله، درست میگویی. ده سال پیش، فلانی، ده دقیقه آمد اینجا و رفت » : بود
یک آدم نورانی، ده دقیقه آمده آنجا و رفته، آنچنان فضا را نورانی کرده که بعداز ده سال، یک آدمیکه گیرندهاش خیلی قوي
است، میگوید من حتی زمانش را هم میفهمم که چه وقتی آمده بوده است. مرحوم آیت الله العظمیسید جمالالدین گلپایگانی به
واديالسلام میرفتند، و طلبه اي همراه ایشان بوده، میگوید: نزدیک واديالسلام که رسیدیم، دیدم یک فضاي معطري است،
فضاي گرم نجف که افراد، اصلًا ظهر از خانه بیرون نمیآیند، ناگهان یک نفر به آقا که رسید، سلام کرد و رد شد، یک مرتبه آن
فضاي معطر رفت، و فضاي گرم و تابش آفتاب دو مرتبه سرجایش آمد، تا رد شد مرحوم آقا سید جمال به آن طلبه اي که
همراهشان بود گفتند: تأثیر مجالست را دیدي. مجالست، خیلی مؤثر است. عزیزان، شش عامل را میگویند در هدایت انسان مؤثر
است: نطفه، غذا، محیط، تربیت پدر و مادر و استاد و ششم رفیق. امّا علماي اخلاق میگویند از میان این عوامل، رفیق از همه مهمتر
است. یعنی اگر کسی در آن چهار عامل قبلی هم منفی باشد، در محیط کفر رشد پیدا کرده باشد، پدر و مادر و استادش هم کافر
باشد، اما یک رفیق مؤمن پیدا کند، آن رفیق مؤمن میتواند او را هدایت کند، نسبت به رفیقهایتان حساس باشید و با هرکسی
نشست و برخاست نکنید. رفت و آمد از لحاظ تأثیرگذاري اشکالی ندارد. امام صادق(ع) میفرمایند: مَثَل مؤمن، مَثَل آب است در
همه چیز نفوذ میکند، مطهر همه چیز هم هست. امّا این بدان معنا نیست که مجالست روي انسان تأثیر نمیگذارد، همه نیاز داریم با
افراد خوب و چند تن از اولیاي خدا آشنا باشیم و با آنها مجالست کنیم. انسان نشاط میگیرد، روحش عوض میشود، زنده
میشود. به چهرهشان نگاه میکند، حالش عوض میشود. اگر با آنها، هم سخن بشود از آنها مطلب یاد میگیرد، مجالست با علما
داشته باشید، با رفت و شد حتی در حد یک نماز، حتی یک مقدار چهرهشان را ببینید، حتی بیشتر از آن، مقداري با او صحبت
بکنید. طلبهاي از علامه طباطبایی یک سؤال بیخودي پرسیده بود. آقایی که همراه علامه بود، گفت: این سؤال چیست که از علامه
میپرسی و وقت آقا را میگیري، این سؤال را از دیگران هم میتوانی بپرسی. گفته بود: این سؤال بهانه است. دوست دارم چند
کلمه با آقا حرف بزنم، صداي آقا را میخواهم بشنوم، از مجالست آقا میخواهم استفاده کنم، البته در این حدش را من هم معتقد
نیستم، واقعاً انسان سؤال به جا زیاد دارد. آنها را یادداشت کنید و بروید بپرسید. اثر تکوینی، اینهاست که گفتم خدمت امام زمان
(ع) رسیدن، بالاخره اثرات تکوینی دارد. بعداز آن، یک توفیقاتی همین طور براي انسان میآید. شخصی میگفت: خدمت رهبر
معظم انقلاب رسیدم. به ایشان گفتم: در حق ما دعا کنید. آقا هم در حق او دعا کرده بودند. میگفت: از آن روز به بعد مرتب
صفحه 53 از 66
شبها موقع نماز شب بلند میشوم. قبلًا براي بیدار شدن ساعت میگذاشتم، یا مانعی وجود داشت بیدار نمیشدم، گاهی میشود به
دلایلی دیر خوابیده ام و فکر میکنم صبح بیدار نمیشوم ولی سر ساعت بیدار میشوم، مجالست بزرگان هم این اثرات تکوینی را
دارد. عزیزي میگفت: خدمت یکی از اولیاي خدا رسیدم، گفتم: آقا من چه کنم از گناه فاصله بگیرم؟ آقا دستشان را گذاشتند
روي دست من و شروع کردند جواب بدهند، بقیه هم اطراف ما نشسته بودند. می گفت: خودم فهمیدم چه شد، بقیه متوجّه نشدند،
1380 ) در هیئت رزمندگان ) امّا دستشان را که روي دستم گذاشتند یک حال ?پی نوشتها ? این سخنرانی در محرم الحرام 1423
3. وقتی که ( 2. سورة بقره ( 2)، آیۀ ( 152 ( ایراد شده است. 1. سورة هود ( 11 )، آیۀ ( 118 «( محبّان حضرت زهرا(س » اصفهان
است. 4. ذلک فضلالله یؤئیه من یشاء. « عینالیقین » ، میگوییم، امّا وقتی خدا را یافت « علمالیقین » استدلال می کند را
واژگانی به رنگ انتظار
سهیلا صلاحی اصفهانی آفتاب, آب, آینه، باغ, گل, یاس، دریا, موج, نسیم, باران, شبنم و دیگر واژههاي لطیف و ستودنی،
دستمایهاي است براي همه سرودههایی که از جان برمیخیزند و تقدیم جانان میشوند. در عصر غیبت نیز, فراق و انتظار از
یکسو، و شور و مستیف چشم به راهان از سوي دیگر، دست به دست هم میدهند و شاعر را وادار به انتخاب زیباترین کلمات
میکنند. از اینروست که اشعار مهدوي در همان حال که اندیشههاي بلند صاحبانشان را نشان میدهند, بیانگر لطف و ظرافت
زبانی آنها نیز هستند, آن چنانکه گویی هر بیت از این سرودهها گل برگی است پیشکش حاضرترین امام, موعود(ع). برآنیم تا در
این مجموعه از نوشتهها, نگاهی به پربسامدترین واژگانی که در اشعار مهدوي بهکار رفتهاند بیندازیم و ناکامی دیدار او را با لذت
از جمله واژگانی است که در اغلب سرودههاي مهدوي به چشم میخورد و شاعران « بهار .???» تکرار نام والایش, آسانتر کنیم
استعاره « بهار » ، معاصر، بهخوبی، توانسته اند در محور هم نشینی کلام, جایگاهی مناسب را به آن اختصاص دهند. در برخی از ابیات
از وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) است: چه ذوق خنده, چو لب را دل تبسم نیست بهار من! تو ز گلخنده، منظري بگشاي
(حمید سبزواري ???) اي بهار باغهاي تشنۀ صبح و صنوبر شعلهور برخرمنیازخاروخسکیخواهی آمد؟ (بهمن صالحی) گاه نیز
تشبیه شده است: مضمون تو یک بهار خوبی بود این مایۀ افتخار خوبیهاست « بهار » حضرت مهدي(ع) و فیض وجودي ایشان به
در شعر معاصران, فصل آمدن امام است: بیا که خانه تکانی کنیم دلها را از انجماد کسالت, بهار نزدیک « بهار » ( (محمدتقی اکبري
است (سهیل محمودي ???) بیا و ختم کن به چشمهایت انتظار را به بیصدا تبسمی, صدا بزن بهار را (حمیدرضا شکارسري???)
خبر رسید که تو با بهار می آیی در انتظار تو, من تا بهار خواهم مرد (محسن حسن زاده) بعداز غروب زمستان, همراه آواز باران
نیز در دو غزل خود به این موضوع اشاره « سیمیندخت وحیدي » ( میآیداز مشرقی سبز, صبح بهاري که داري (سیداکبر میرجعفري
میکند: رهگذر درنگی کن, باز هم بهار آید یاسمن زند لبخند, نسترن به بار آید ??? اي کاش که یک صبح بهاري رسد از راه
هم در انتظار طلوع بهار و آمدن امام می سراید: غبار غربت پاییز را دوامی « طباطبایی ندوشن » آن نادره گل را که ستودیم و نیامد
نیست به انتظار طلوع بهار, برخیزم به هرحال آنچه به یقین اتفاق میافتد, تکاپوي بهار است در آستانه ظهور پر برکت امام (ع) و
به خوبی به آن اشاره می کند: دو کوچه آن طرفتر, بپیچ سمت لبخند شکوفه میفروشد بهار دورهگردي ??? در « علیرضا قزوه »
رهت به انتظار, صف به صف نشستهاند کاروانی از شهید, کاروانی از بهار در دل و زبان برخی از شاعران نیز، امام با بهار مقایسه
شده و بیشک، برتر از هزار بهار جلوه کرده است: کسی که سبزتر است از هزار بار بهار کسی, شگفت کسی, آن چنان که می
دانی! (قیصر امین پور ???) تمام حرف بهاري که بیتو برخیزد ترانههاي غبارین پارو پیرار است (محمدعلی شیخ الاسلامی???)
بهار آمد و نشکفت باغ خاطر ما تو اي روان سحر ! روح نوبهار! بیا (محمود شاهرخی) به راستی که اگر براي بهار عزتی است به
سبب وجود امام است که کریمانه به بهار میپیوندد: آه می کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا اي کرامت بهار (علیرضا
صفحه 54 از 66
اسباب طراوت و شادابی و زندگی بخش است و نگاه و خنده امام نیز بی شک همین گونه است: بازآ و با نسیم نگاه « بهار » ( قزوه
بهاريات جانی دوباره بخش به ما ناامیدها (افشین علا ???) چه میشد اندکی در آمدن تعجیل میکردي هواي مهربانی را شبی
ایرج » ( تعدیل میکردي و آن شبچون نسیمصبحگاهی برسر راهت بهار خندههایت را نثار ایل میکردي (سیداکبر میرجعفري
از زاویه اي دیگر به بهار و امام نگریسته و در تصویرسازي چندجانبهاي امام را روح هستی خطاب میکند و براین باور است « قنبري
اگر همه عالم بهاري باشد, بیوجود امام (عج), گویی مرغ خوش الحانی در این بهار یافت نمیشود: زمان، بیحضور تو اي روح
نیز چنین بینشی دارد: بهار را چه کند آن دلی که خرم نیست؟ مرا, ندیدن « ناصر فیض » هستی! بهارست و مرغ خوش الحان ندارد
روي تو از خزان کم نیست بیا بیا گل نرگس! که بیتو, گاه بهار بهار را چه کند آن دلی که خرم نیست در تصویر دیگري, امام (ع)
احیاگر بهار و هستی بخش و مسیحف آن قلمداد شده است: مسیر مسیح بهاران کجاست؟ صفا گستر لاله زاران کجاست؟ (احد ده
بزرگی) امام (ع) از سمت و سوي بهار میآید و راه او بهاري است: یک آشنا میآید از سمت بهاران گل میکند در کوچه رد پاي
تازه (محمد طاهر احمدي ???) ایشان چون گلی سرخ, مرکبی از بهار را سوار شوند: از بیشهزار عطرهاي تازه آید چون سرخ گل
بر اسب رهوار بهاران (سید حسن حسینی) پس از خاطر نبریم که حضور امام، یاد آور بهار است: مژده اي دل که دگر باره به تن
جان آمد همره باد صبا بوي بهاران آمد (زکریا اخلاقی)
شعروادب
شمع موعود ماه زیباي شبم، دانی که بیمارم بیا نازنین تنهاترینم در شب تارم بیا شب نشینم گرد کوخی تا که آنجا بگذري با فقیران
آشنایی، یار غمخوارم بیا با نفس در کوچهات دلها بهاري میشود عشق پنهانی برایت همچنان زارم بیا شمع موعودي که شب را ما
به یادش سوختیم هرکسی دارد نشان گوید که بیدارم بیا بی تو بودن طاقتم را انتحاري میکند گر کنم جان را فدایت برسر دارم بیا
بر وفا گر بگذري بینی فقط خاکستري چونکه از دنیا و انسان هر دو بیزارم بیا غلامحسن رضایی اصل (وفا) جانف جهان به انتظار
تو هر روز و شام میمانیم و قصّه غم هجرت مدام میخوانیم براي دیدن روي مه تو جان جهان به چارسوي زمین اسب شوق
میرانیم بیا بیا که بهاران شود زمستانها بیا که در قدمت، سر، چو گل، برافشانیم کرَم نما و قدَم نه، ز مهر، محفل ما که خاك
رهگذرت با مژه بروباییم تو قطب عالم امکانی و ولّی حقی بیا که بیتو، همه، جسمهاي بیجانیم امام برحق ما، گرچه غایبی زنظر
مطیع امر تو مولا چنان غلامانیم بیا و صحنۀ گیتی ز عدل پفر گردان اسیر ظلم و جفائیم و بیپناهانیم دعاي ما همه این است همچو
که بهر جان نثاري و طاعت، کنار تومانیم علی دانشور اي جانف جهان، کهف امان ادرکنی اي حجّت حق، روح روان « دانشور »
ادرکنی در حسرت دیدار رفخت میسوزیم یا مهدي صاحبالزمان(عج) ادرکنی اي چشم و چراغ اهل ایمان بازآ موعود افممم،
حجت یزدان بازآ اي یوسف زهرا، گل نرگس بشتاب اي شمس هدفی، ولّی دوران بازآ اي دسته گل محمدي(ص) بر تو سلام اي
گلبفن باغ احمدي بر تو سلام اي نور دو چشم مرتضی و زهرا اي شادي قلب عسکري بر تو سلام علی دانشور ابر عالمگیر عشق اي
فداي آن نگار، لالههاي بیشمار با تو میگردد بهار، این خزان بیبهار بیتو، ما هیچ و تهی، معنی بودن تویی با تو آید در حساب،
صفرهاي بیشمار لاله میسوزد به دشت، خون همی جوشد زطشت چشم شهلا زرد شد، شام تار انتظار روي سیم انتظار، خسته دل
نشستهاند دسته دسته در غروب، صد پرستو بیقرار تا دمد مهر تو از پشت کهسار قرون موي عالم شد سپید از غبار روزگار چشمهها
خشکید و باغ، آه حسرت میکشد ابر عالمگیر عشق! اي بهار گل! ببار از نسیم موي تو، باغ خندان میشود باز میخواند هزار، بر سر
هر شاخسار از پس خاکستر سالهاي التهاب باز گل خواهد نمود آتش دیدار یار میرود از خاطرم، یاد شبهاي فراق میرود از هر
کتاب، واژههاي انتظار صور توفانزا! بدم، آستین افشان دگر ابرهاي فتنه را، کن ز هستی تار و مار وارث حیدر! بیا، ملجأ مضطر! بیا بر
دل ظلمت بکش، آذرخش ذوالفقار صاحب قرآن تویی! معنی انسان تویی! جان زهرا مادرت، چشم از ما برمدار ابوالفضل
صفحه 55 از 66
فیروزي(نینوا) شب هجران خدایا کی سرآید به چشم ما جمال دلبر آید تو خود دانی که در هجر غم او به جان ما همیشه آذر آید
نهان در پردة غیب است تا چند دوباره کی به سرها سرور آید شده دنیاي ما تاریک از جرم براي روشنی کی انور آید گرفته هستی
ما را، غم هجر چه گردد گر غم هجرش سرآید شدم پیر ره وصل جمالش نشاید روز عمرم دیگر آید نشسته شام هجران در ره صبح
به امیدي که خورشیدش برآید محمد ابراهیم شریفیراد
توطئههاي